روزی روزگاری احساسی داشتم .. اعتقادی داشتم .. و قلبی سرشار از امید به آینده..
اما.. ماه هاست که سردی مات مانده ای در نگاهم مشهود است . هرکه را می بینم..سکوت مرگ آوری در نگاهش هویداست.و من همچنان .. در این فکر ..که چه اتفاقی افتاد؟؟؟/ چه شد که اینگونه سوخت نهال زیبای آزادی... سوختند و با تبرهاشان بریدند تنه ی سبز نهال آزادی را ... وووخونها ریختند... و بدن ها که له شدند زیر بار این هجمه رعب آور... واشکهایی که ریخته شد از چشمان.
سلام الکس جان نمی دونین چقدر خوشحالم که دوباره برگشتید... یازده روز تاخیر اما تولدتون مبارک... بهترین آرزوها واسه نا آشناترین دوست دنیا خسته نباشید هیچ وقت...
سلام الکس جان
نمی دونین چقدر خوشحالم که دوباره برگشتید...
یازده روز تاخیر اما تولدتون مبارک...
بهترین آرزوها واسه نا آشناترین دوست دنیا
خسته نباشید هیچ وقت...
سلام دوست گلم
پائیز هم داره میره داره منو تنها میزاره...
نیستین اما هر جا که باشین زمستون قشنگی براتون آرزو می کنم...
امشب دلم خیلی گرفته گفتم یه سلام بدم و بدون جواب برم...
انگار کسی
سیگارش را
میان سرنوشت ما
خاموش کرده است...
این روزها این درد اپیدمسیت رفیق..
دلم یک بودن ساده می خواهد
فقط همین.
دیگه جز امید بخدا نمیشه به چیزی اعتماد کرد
بهم سربزن خوشحال میشم